به یادماندنیترین تجربه شما با اذیت خیابانی چیست؟ این موضوع چه حسی به شما منتقل کرد؟ این میتواند فقط یک کلمه باشد یا یک داستان کامل.
من در حال راه رفتن به سمت cvs بودم که از طرف کسی در ماشینش به من توهین شد. در روشنایی روز. هیچکس نمیخواهد مورد آزار قرار بگیرد، هیچکس نباید مجبور باشد آنچه را که میپوشد زیر نظر داشته باشد تا احساس امنیت کند، هیچ دانشجوی ویتون نباید احساس ناامنی کند فقط چند قدم از دانشگاهش دورتر، و من نباید مجبور باشم که در ساعت یک بعد از ظهر کلیدهایم را در دستم به عنوان یک سلاح احتمالی نگه دارم.
با اعتماد به نفس اما شیء انگاشته شده
شخصاً، من واقعاً زیاد مورد توجه قرار نمیگیرم، بنابراین وقتی این اتفاق میافتد، اعتماد به نفس من را بالا میبرد (بسته به اینکه چه کسی باشد) haha. یک بار در گواتمالا برای سفر کلاس هشتممان بودم و یک مرد 30 ساله شروع به سوت زدن به من کرد، و این فقط به خاطر تفاوت سنی زیادمان ترسناک بود.